۲۷۲۷ - اسدالله علم» معتمد محمدرضا پهلوی» در خاطراتش می‌نویسد: "در باغ، سر صبحانه با خانم نشسته بودیم. شاهنشاه تلفن فرمودند و سراغ دختری را گرفتند. من بسیار خجل شدم که نتوانستم توضیح عرض کنم، چون مدعی بزرگی رو به روی من نشسته بود. ولی عرض کردم این خط (تلفن) عمومی است، اجازه فرمایید با خط خصوصی از داخل دفترم صحبت کنم، مطمئن‌تر است». شاهنشاه از جواب من تعجب فرمودند. بعد که از داخل دفتر توضیح عرض کردم، بسیار خندیدند»"
منبع: خاطرات علم، جلد۶، ص۲۱۱ (۵ شهریور ۵۵)

دانلود فایل اصلی


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها